هنوز از ناله‌ای صد شعله از قدسی مشهدی غزل 240

قدسی مشهدی

آثار قدسی مشهدی

قدسی مشهدی

هنوز از ناله‌ای صد شعله در جان می‌توانم زد

1 هنوز از ناله‌ای صد شعله در جان می‌توانم زد نوای عندلیبی در گلستان می‌توانم زد

2 بهار گلشن خونین‌دلان چون بشکفد، من هم سری چون غنچه بیرون از گریبان می‌توانم زد

3 هنوزم سینه افسرده یک دوزخ شرر دارد شبیخون دگر بر داغ حرمان می‌توانم زد

4 هنوز از گریه چشم تر نشسته دامن مژگان ز مژگان طعن لب خشکی به طوفان می‌توانم زد

5 مکن ای باغبان عشق بیرونم ازین گلشن که جوش شیونی با عندلیبان می‌توانم زد

6 هنوز اندر میان تیره‌بختان، از سر زلفی هنوز اندر میان تیره‌بختان، از سر زلفی

7 هنوز از حسرت زلفی میان بی‌سرانجامان به آهی شعله در گبر و مسلمان می‌توانم زد

8 کفن را در لحد از بس به خون دیده آلودم به محشر خیمه پهلوی شهیدان می‌توانم زد

9 مکن گو دیگری تحریک قتلم پیش او قدسی که چون پروانه خود بر شعله دامان می‌توانم زد

عکس نوشته
کامنت
comment