- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 هنوز از نالهای صد شعله در جان میتوانم زد نوای عندلیبی در گلستان میتوانم زد
2 بهار گلشن خونیندلان چون بشکفد، من هم سری چون غنچه بیرون از گریبان میتوانم زد
3 هنوزم سینه افسرده یک دوزخ شرر دارد شبیخون دگر بر داغ حرمان میتوانم زد
4 هنوز از گریه چشم تر نشسته دامن مژگان ز مژگان طعن لب خشکی به طوفان میتوانم زد
5 مکن ای باغبان عشق بیرونم ازین گلشن که جوش شیونی با عندلیبان میتوانم زد
6 هنوز اندر میان تیرهبختان، از سر زلفی هنوز اندر میان تیرهبختان، از سر زلفی
7 هنوز از حسرت زلفی میان بیسرانجامان به آهی شعله در گبر و مسلمان میتوانم زد
8 کفن را در لحد از بس به خون دیده آلودم به محشر خیمه پهلوی شهیدان میتوانم زد
9 مکن گو دیگری تحریک قتلم پیش او قدسی که چون پروانه خود بر شعله دامان میتوانم زد