هنوزم از مژه، کار سحاب می‌آید از قدسی مشهدی غزل 268

قدسی مشهدی

آثار قدسی مشهدی

قدسی مشهدی

هنوزم از مژه، کار سحاب می‌آید

1 هنوزم از مژه، کار سحاب می‌آید هنوز دجله به چشمم سراب می‌آید

2 ز دل به جز کف خاکستری نماند و هنوز نفس ز سینه چو دود از کباب می‌آید

3 به آفتاب هم این خیرگی گمانم نیست که با فروغ رخت از نقاب می‌آید

4 کسی که دی ز مقیمان کعبه بود، امروز ز راه میکده مست و خراب می‌آید

5 کسی که رفته به دریای عشق، می‌داند که کار سیل ز یک قطره آب می‌آید

6 درین محیط ز انداز موج دانستم که بر سفینه شکست از حباب می‌آید

7 نسیم زلف تو بر گل وزیده پنداری که بوی نافه چین از گلاب می‌آید

8 ز ره به وعده وصل بتان مرو قدسی که تشنه با لب خشک از سراب می‌آید

عکس نوشته
کامنت
comment