-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 از جنبش بحر قدم برخاست موجی بی عدد وز موج دریای ازل پرگشت صحرای ابد
2 اندر سرای لم یزل با شاهد عین ازل سر درهم آرد دایره از پیش برخیزد عدد
3 اندر جهان پر عدد واحد احد نبود ولی از حطه ملک صمد واحد بود عین احد
4 اندر یکی صد بین نهان، درصد یکی را بین عیان از یکی گفتم بدان صد را ز یک یکرا ز صد
5 لیکن جهان جسم و جان گرچه شد از دریا عیان برروی بحر بیکران باشد چو بر دریا زبد
6 من بر مثال ماهیم افتاده از دریا برون باشد که موجی در رسد بازم بدر بادر کشد
7 وقتست کآن خورشید باد، آن ماه، آن ناهید ما از برج دل طالع شود از اندرون سر برزند
8 آن آفتاب مشرقی پیدا شود در مغربی کز مغربی را آینه پنهان نباشد در نمد