از جنبش بحر قدم برخاست موجی از شمس مغربی غزل 58

شمس مغربی

آثار شمس مغربی

شمس مغربی

از جنبش بحر قدم برخاست موجی بی عدد

1 از جنبش بحر قدم برخاست موجی بی عدد وز موج دریای ازل پرگشت صحرای ابد

2 اندر سرای لم یزل با شاهد عین ازل سر درهم آرد دایره از پیش برخیزد عدد

3 اندر جهان پر عدد واحد احد نبود ولی از حطه ملک صمد واحد بود عین احد

4 اندر یکی صد بین نهان، درصد یکی‌ را بین عیان از یکی گفتم بدان صد را ز یک یکرا ز صد

5 لیکن جهان جسم و جان گرچه شد از دریا عیان برروی بحر بیکران باشد چو بر دریا زبد

6 من بر مثال ماهیم افتاده از دریا برون باشد که موجی در رسد بازم بدر بادر کشد

7 وقتست کآن خورشید باد، آن ماه، آن ناهید ما از برج دل طالع شود از اندرون سر برزند

8 آن آفتاب مشرقی پیدا شود در مغربی کز مغربی را آینه پنهان نباشد در نمد

عکس نوشته
کامنت
comment
بنر