-
لایک
-
ذخیره
- سوالات متداول
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 دزدید جمله رخت ما لولی و لولی زادهای در هیچ مسجد مکر او نگذاشته سجادهای
2 خرقه فلک ده شاخ از او برج قمر سوراخ از او وای ار بیفتد در کفش چون من سلیمی سادهای
3 زد آتش اندر عود ما بر آسمان شد دود ما بشکست باد و بود ما ساقی به نادر بادهای
4 در کار مشکل میکند در بحر منزل میکند جان قصه دل میکند کو عاشقی دل دادهای
5 دل داده آن باشد که او در صبر باشد سخت رو نی چون تو گوشه گشتهای در گوشهای افتادهای
6 در غصهای افتادهای تا خود کجا دل دادهای در آرزوی قحبه یا وسوسه قوادهای
7 شرمی بدار از ریش خود از ریش پرتشویش خود بسته دو چشم از عاقبت در هرزه لب گشادهای
8 خوب است عقل آن سری در عاقبت بینی جری از حرص وز شهوت بری در عاشقی آمادهای
9 خامش که مرغ گفت من پرد سبک سوی چمن نبود گرو در دفتری در حجرهای بنهادهای