بهار رفت و نچیدم گل از بر از قدسی مشهدی غزل 436

قدسی مشهدی

آثار قدسی مشهدی

قدسی مشهدی

بهار رفت و نچیدم گل از بر رویی

1 بهار رفت و نچیدم گل از بر رویی گذشت عید و ندیدم هلال ابرویی

2 گشاده‌روی به هر در شدم چو آینه، لیک چو پشت آینه از کس نیافتم رویی

3 از آن مقید ضعفم که در ضعیفیها ز خویش در غلط افتم به تار گیسویی

4 جفا کشیدن فرهاد اگر قبولت نیست به بیستون رو و دریاب دست و بازویی

5 نیم به رشک ز سامان غنچه، چون من هم چو لاله دارم از اسباب داغ، پهلویی

6 ز ضعف، بر دل مجروح خود گران شده‌ام چنان که خشک شود بر جراحتی، مویی

7 هلاک مشرب آن بیدلم که چون قدسی نمی‌کشد به بهشتش دل از سر کویی

عکس نوشته
کامنت
comment
بنر