بهار آیینهٔ رنگی‌که باشد از بیدل دهلوی غزل 876

بیدل دهلوی

آثار بیدل دهلوی

بیدل دهلوی

بهار آیینهٔ رنگی‌که باشد صرف آیینت

1 بهار آیینهٔ رنگی‌که باشد صرف آیینت شکفتن فرش گلزاری‌که بوسد پای رنگینت

2 عرق ساز حیا از جبهه‌ات ناز دگر دارد به‌شبنم داده خورشیدی گهرپرداز پروینت

3 خجالت در مزاج بوی‌گل می‌پرورد شبنم به‌آن‌طرزسخن‌یعنی نسیم برگ نسرینت

4 چه امکان است همسنگ ترازوی توگردیدن مگرکوه وقار آیینه پردازد ز تمکینت

5 نمی‌چیند به یک دریا عرق جزشرم همواری تبسمهای موج‌گوهر از ابروی پرچینت

6 تحیر صید مژگان هم بهشتی در نظر دارد به زیر بال طاووس است دل در چنگ شاهینت

7 وفا سر بر خط عهدت‌کرم فرمانبر جهدت ترحم بندهٔ‌کیشت‌، مروت امت دینت

8 زیارتگاه یکتایی‌ست الفت خانهٔ دلها نگردد غافل از آیینه یارب چشم حق‌بینت

9 به منع حسرت بیدل‌که دارد ناز خودکامی شکر هم می‌خورد آب از تبسمهای شیرینت

عکس نوشته
کامنت
comment