1 بهار رفته گل باغ جانفشانی ماست نفس شماره اوراق زندگانی ماست
2 چکد ز باده تمکین بهار مرده دلی وداع حوصله برهان کاردانی ماست
3 دل گداخته سر لوح فرد بیتابی است بیاض شعله گواه سواد خوانی ماست
1 عشق ساغر داده شوق تشنه دیدار مرا خواب آسایش نبیند چشم بیدار مرا
2 هر نفس از ساغر اشکم بهاری تر دماغ خوی او برخود شگون دانسته آزار مرا
1 رام طاعتیم و کشاکش کمند ما صید دلیم و گردن تسلیم بند ما
2 شکر فروش خنده او زهر چشم او تلخی فزای گریه ما زهرخند ما
1 جنون نمی کند از خویشتن جدا ما را چه احتیاج به یاران آشنا ما را
2 اگر چه ساده خیالیم ساده لوح نه ایم کدام وعده چه دل دیده ای کجا ما را