بهار شوخی او جشن تازه از اسیر شهرستانی غزل 200

اسیر شهرستانی

آثار اسیر شهرستانی

اسیر شهرستانی

بهار شوخی او جشن تازه فلک است

1 بهار شوخی او جشن تازه فلک است شراب خوش مزه است و کباب (خوش نمک) است

2 ز یمن همت احباب مطلبی داریم که گر به هیچ نسنجد (دو) صد هزار یک است

3 به حال ما نزند خنده گر کسی داند که در قلمرو دیوانه صبرکمترک است

4 حریف منت احباب نیستم ساقی شکست توبه من با تو آشنا ترک است

5 توان زصافی دل دید حال دشمن و دوست همین که پاک شد از کینه خاطرت محک است

6 ز زهر خند دلم می شود نهان در پیش؟ اگر تصورحالم کند فلک فلک است

7 نمی شود اثر ناله کار خود نکند گداز آتش دل می خورد مگر خنک است

8 کباب از آتش دل ساختیم اسیر بیا شراب شوق مهیا شده است دل نمک است

عکس نوشته
کامنت
comment