- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 بهار سوختن گردیده شمع بزم ما امشب توان چیدن گل از بال و پر پروانه ها امشب
2 چنان کیفیت جام تبسم برده از هوشم که در چشمم نمی آید نگاه آشنا امشب
3 نمی دانم سر از بالین تن از بستر چه حال است این که روز حشر شد در دیده من توتیا امشب
4 ز یاد روی او دارد دلم هر گوشه ای دامی چراغان می کند از آه در ویرانه ها امشب
5 چنان لبریز حسرت گشته چشم از تاب رخسارش که مژگانم نمی گردد به مژگان آشنا امشب
6 اسیر از خجلت فرصت نمی دانم چه خواهم کرد نگاهش گرم دلجویی و من مست حیا امشب