بهار می‌رود و گل ز باغ می‌گذرد از بیدل دهلوی غزل 1074

بیدل دهلوی

آثار بیدل دهلوی

بیدل دهلوی

بهار می‌رود و گل ز باغ می‌گذرد

1 بهار می‌رود و گل ز باغ می‌گذرد پیاله ‌گیر که فصل دماغ می‌گذرد

2 نوای بلبل و آواز خندهٔ ‌گلها به دوش عبرت بانگ‌کلاغ می‌گذرد

3 کدورتی‌که ز اسباب چیده‌ای بر دل سیاهیی است‌که آخر ز داغ می‌گذرد

4 به جستجوی چه مطلب شکسته‌ای دامن غبار خود بهم آور سراغ می‌گذرد

5 کسی به جان‌کنی بی‌اثر چه چاره‌ کند فراغها به تلاش فراغ می‌گذرد

6 فریب جلوهٔ طاووس زین چمن نخوری غبار قافله سالار داغ می‌گذرد

7 مخالفت هم ازین دوستان غنیمت‌ گیر دو روزه صحبت طوطی و زاغ می‌گذرد

8 شرر به صفحه زن و فرصت طرب درپاب شب سحر نفست بی‌چراغ می‌گذرد

9 زقید لفظ برآ معنی مجرد باش می است نشئه دمی‌ کز ایاغ می‌گذرد

10 مگو پیام قناعت به منعمان بیدل غریق حرص ز پل بی‌دماغ می‌گذرد

عکس نوشته
کامنت
comment