- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 بهار و عید میآید که عالم را بیاراید ولیکن بلبل دل را نسیم یار میآید
2 دلی کز هجر گل روئی چو لاله داغها دارد شمیم وصل اگر نبود ز باغ و روضه نگشاید
3 اگر بی دوست جنت را بصد زینت بیارایند بجان دوست کاندر وی دل عاشق بیاساید
4 در و دیوار جنت را بآه دل بسوزانم اگر دلدار اهل دل در او دیدار ننماید
5 چو نور جان هر مقبل صفائی دارد این منزل ولی بی وصل اهل دل دلم را خوش نمیآید
6 جمال طلعت جانان تواند دید مشتاقی که او آیینه دل را ز زنگ غیر بزداید
7 حسین ار دوست جانت را بناز و عشوه میسوزد ترا باید رضا دادن بهر چه دوست فرماید