1 سخن آن به که بهر ارجمندی ز معراج نبی یابد بلندی
2 رسولی کاسمان را پایه داده رکابش عرش را پیرایه داده
3 شبی تنگ آمده زین حجرهٔ تنگ ز پستی سوی بالا کرد آهنگ
1 دیوانه می کنی دل و جان خراب را مشکن به ناز سلسله مشک ناب را
2 بی جرم اگر چه ریختن خون بود و بال تو خون من بریز ز بهر ثواب را
1 ساقیا، پیش آر جام با صفای خویش را روی ما بین و به ما ده رونمای خویش را
2 کف چو گنبدها کند هر دم صلای نوش کو تا زهر گنبد صدا یابی صلای خویش را
1 چه اقبال است این یا رب که دولت داده رو ما را که در کوی فراموشان گذر شد یار زیبا را
2 کمربند من آمد نزد من خندهزنان امشب توقف کن که لختی بنگرم پروین و جوزا را
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به