- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 صحبت اغیار داد ره به دلش کینه را زشت کند روی زشت چهره ی آئینه را
2 در بر طفلی که یافت ره به دبستان عشق شادی یک شنبه نیست صد شب آدینه را
3 چون دل بی رحم او شد دل من آهنین بس که زپیکان خویش کرد هدف سینه را
4 از اثر آه من سرزده خطش بلی تیره کند دود آه طلعت آئینه را
5 صوفی از آلودگی کسوف خود پاک خواست زان به می صاف شست خرقه ی پشمینه را
6 گفته خسرو نکرد جلوه چو طبع (سحاب) ریخت به درگاه شاه گوهر گنجینه را
7 داور انجم سپاه فتحعلی شه که شست از سیر خسروان دفتر پیشینه را