زود به کردم من بی‌صبر داغ خویش از قدسی مشهدی غزل 1

قدسی مشهدی

آثار قدسی مشهدی

قدسی مشهدی

زود به کردم من بی‌صبر داغ خویش را

1 زود به کردم من بی‌صبر داغ خویش را اول شب می‌کشد مفلس چراغ خویش را

2 گر نباشد زخم شمشیرم حمایل گو مباش هیکل تن کرده‌ام چون لاله داغ خویش را

3 می‌گساران دیگر و خونابه‌نوشان دیگرند بر حریفان زان نپیمایم ایاغ خویش را

4 حیرتی دارم که در فصل چنین دهقان وصل بر تماشایی چرا در بسته باغ خویش را

5 خشک شد مغزم ز سودا غمزه ساقی کجاست تا زخون خویش تر سازم دماغ خویش را

عکس نوشته
کامنت
comment