-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 ای پسر پادشاه کشور ایران ای ز تو آباد خانه دل ویران
2 معتقدم بر تو زانکه داده خدایت فر جوانان قرین دانش پیران
3 در کف رادت بود عنان حوادث رام تر از خامه در بنان دبیران
4 مروزرا راست بر تو حاجت اگرچه حاجت شاهان همی بود بوزیران
5 آگهی از حال جمله کشور و لشگر گرچه ندانند حال گرسنه سیران
6 ای ملک از بهر کردگار بشه گوی شمه ای از حال بی کسان و فقیران
7 حاکم هر خطه بندگان خدا را می بفروشد چو بردگان و اسیران
8 در دهن اژدها شدند رعیت از ستم ظالمان و جور امیران
9 گفته گرسیوز ارملک بنیوشد یا ندهد گوش بر نصیحت پیران
10 ملکش ویران شود رعیت مفلس زر ز گدایان که جست و باج ز ویران
11 در پس هر پرده صدهزار بود لعب خیره بنظاره هر دو چشم سفیران
12 باش هشیوار کار خویش درین ملک هستند این ملک مبشران و نذیران
13 تا که زمین یخ کند ز سردی کانون تا که هوا تف دهد زحر حزیران
14 بادا بر تو سلام بر تو انوشه هر مهه از اورمزد تا بانیران
15 لیک بجان عدو و دشمن جانت چرخ فروزد ز برق حادثه نیران