گاه توبه کردن از منوچهری دامغانی قصیده-قطعه 67

منوچهری دامغانی

آثار منوچهری دامغانی

منوچهری دامغانی

گاه توبه کردن آمد از مدایح و ز هجی

1 گاه توبه کردن آمد از مدایح و ز هجی کز هجی بینم زیان و از مدایح سود نی

2 گر خسیسانرا هجی گویی، بلی باشد مدیح گر بخیلانرا مدیح آری، بلی باشد هجی

3 روزگاری پیشمان آمد، بدین صنعت همی هم خزینه، هم قبیله، هم ولایت، هم لوی

4 از میان خانهٔ کعبه فرو آویختند شعر نیکو را به زرین سلسله پیش عزی

5 امرؤ القیس و لبید و اخطل و اعشی قیس برطللها نوحه کردندی و بر رسم بلی

6 ما همه بر نظم و شعر و قافیه نوحه کنیم نه بر اطلال و دیار و نه وحوش و نه ظبی

7 بو نواس و بو حداد و بوملیک، ابن البشیر بو دواد و بن درید و ابن احمر، یافتی

8 آنکه گفته‌ست «آذنتنا» آنکه گفت «الذاهبین» آنکه گفت «السیف اصدق» آنکه گفت« ابلی الهوی»

9 بوالعلاء و بوالعباس و بوسلیک و بوالمثل آنکه از ولوالج آمد آنکه آمد از هری

10 از حکیمان خراسان، کو شهید و رودکی بوشکور بلخی و بوالفتح بستی هکذی

11 گو بیاید و ببینید این شریف ایام را تا کند هرگز شما را شاعری کردن کری؟

12 روزگاری کان حکیمان و سخنگویان بدند بود هر یک را به شعر نغز گفتن اشتهی

13 اندرین ایام ما بازار هزلست و فسوس کار بوبکر ربابی دارد و طنز جحی

14 هر کرا شعری بری، یا مدحتی پیش آوری گوید این یکسر دروغست ابتدا تا انتهی

15 گر مدیح و آفرین شاعران بودی دروغ شعر حسان بن ثابت کی شنیدی مصطفی

16 بر لب و دندان آن شاعر که نامش نابغه کی دعا کردی رسول هاشمی خیرالوری

17 شاعری عباس کرد و طلحه کرد و حمزه کرد جعفر و سعد وسعید و سید ام القری

18 ور عطا دادن به شعر شاعران بودی فسوس احمدبن مرسل ندادی کعب را هدیه ردی

عکس نوشته
کامنت
comment