گاه شود جلوه‌گر مهر رخش از فیض کاشانی غزل 722

فیض کاشانی

فیض کاشانی

فیض کاشانی

گاه شود جلوه‌گر مهر رخش در کسان

1 گاه شود جلوه‌گر مهر رخش در کسان صوفی از آن در هواش چرخ زند ذره سان

2 گفت نبی اطلبوا جاحتکم عندهم قبله ما زانسبب گشت وجوه خسان

3 زاهد کی خیره سر منع کند از نظر چشم ندارد مگر آه از این ناکسان

4 چهره دلها کند ریش بچنگال پند کرده زره ریش را کرده سپر طیلسان

5 ترس خدا کن سپر عشوهٔ دنیا مخر صیغه و مرد خدا جیفه و این کرکسان

6 پیرو غولان مشو و ز پی دیوان مرو دست بدار از هوس پای بکش از خسان

7 ای خنگ آنکو گرفت بار کسان را بدوش وای بر آنکو نهاد بار بدوش کسان

8 گر ندهی تن ببار زار کشندت بدار کرد خدا اغنیا بارکش مفلسان

9 فیض بهستی گرو همچون کرانان مشو بار که بر دوش تست زود بمنزل رسان

عکس نوشته
کامنت
comment
بنر