یکی می‌رفت در از عطار نیشابوری الهی نامه 20

عطار نیشابوری

آثار عطار نیشابوری

عطار نیشابوری

یکی می‌رفت در بغداد بر رخش

1 یکی می‌رفت در بغداد بر رخش تو گفتی بود در دعوی جهان بخش

2 پس و پیشش بسی سرهنگ می‌شد بمردم بر ازو ره تنگ می‌شد

3 ز هر سوئی خروش طَرِّقوا بود که بردابرِدِ او از چارسو بود

4 مگر بهلول مشتی خاک برداشت بشد وان خفیه‌اش پیش نظر داشت

5 که چندین کبر از خاکی روا نیست که گر فرعون شد خواجه خدا نیست

6 بدین ترتیب رَو تا اهلِ بازار همه بنهاده دام از بهرِ مردار

7 چو مطلوب کسی مردار باشد کجا با سرِّ قدسش کار باشد

عکس نوشته
کامنت
comment