- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 کسی از دور تا کی چین ابروی کسی بیند سراپا چشم حسرت گردد و سوی کسی بیند
2 ز روی خویشتن هم شرم میآید مرا تا کی کسی بنشیند و از دور در روی کسی بیند
3 نه مغروری چنانم کشت کز دل چون کشد خنجر سری پیش افکند در چاک پهلوی کسی بیند
4 فلک گو استخوان پیش سگ افکن ناتوانی را که فرساید ز حسرت چون سگ کوی کسی بیند
5 کسی داند که وحشی را چه برق افتاد در خرمن که داغی بر جگر از تندی خوی کسی بیند