1 کسی کو چشم دل بیدار دارد نظر پیوسته با دلدار دارد
2 بهر جا بنگرد چشم خدا بین تماشای جمال یار دارد
3 تماشا در تماشا باشد آن را که در دل دیده بیدار دارد
4 دل هشیار هر جا افکند چشم روان چشم را بیدار دارد
5 تماشا باشدش پیوسته آنکو سرمست و دل هشیار دارد
6 دلی کو میتواند عشق ورزید نشاید خویش را بیکار دارد
7 درون شادست و خرم عاشقانرا برونشان گرچه حال زار دارد
8 دلش با دوست تن با غیر عاشق دل خرم تن بیمار دارد
9 چه پروا دارد از تاریکی زلف که از شمع رخش انوار دارد
10 دو روزی فیض را مهلت ده ای عمر دلش با عشقبازی کار دارد