1 کسی کو چشم دل بیدار دارد زهر مو دیده دیدار دارد
2 وصالش هر کرا گردد میسر سرمست و دل هشیار دارد
3 کجا بیند رخش آنگوز پستی نظر پیوسته با اغیار دارد
4 کسی کو بار هستی بسته بر دوش کجا در بزم رندان بار دارد
5 ترا زاهد گل بیخار جنت که گلهای محبت خار دارد
6 تنی خواهد سراپا چشم باشد که در سردیدن دلدار دارد
7 روان من سوی جانان روانست گهی شبگیر و گه انوار دارد
8 گهی فکر و گهی ذکر و گهی سوز گهی جان سیر در اسرار دارد
9 نباشد لذتی از عشق خوشتر اگر چه محنت بسیار دارد
10 شب آبستن شد از املاح امروز چه غم تا فیض را دربار دارد