یکی از ادیب الممالک فراهانی دیوان اشعار 22

ادیب الممالک فراهانی

آثار ادیب الممالک فراهانی

ادیب الممالک فراهانی

یکی دختری داشت در کار مرگ

1 یکی دختری داشت در کار مرگ وزین زندگی مانده بی ساز و برگ

2 پریشیده گسیویش از انقلاب ز گلبرگ رخساره اش رفته آب

3 ز بی دانشی مادر مهربان بکف شانه و غازه بهر جوان

4 گهی تاب می دادش از شانه موی گهی سرخ می کردش از غازه روی

5 یکی گفتش ای زال انده نصیب مکن خسته را بی دوا و طبیب

6 یکی چاره کن رفتنش را به گور و گرنه چه از سرمه با چشم کور

عکس نوشته
کامنت
comment