- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 کسی کاندر تو دل بندد همی بر خویشتن خندد که جز بی معنیی چون تو چو تو دلدار نپسندد
2 وگر نو کیسهٔ عشق تو از شوخی به دست آری قباها کز تو در پوشد کمرها کز تو در بندد
3 ز عمر و صبر و دین ببرید آنکو بست بر تو دل ز جاه و مال و جان بگسست هر کو با تو پیوندد
4 سنایی گر به تو دل داد بستاند که بدعهدی گزافست این چنین زیرک ز ناجنسی کمر رندد
5 که گر تو فی المثل جانی چنان بستاند از تو دل که یک چشمت همی گوید دگر چشمت همی خندد