1 مطربا نرمک بزن تا روح بازآید به تن چون زنی بر نام شمس الدین تبریزی بزن
2 نام شمس الدین به گوشت بهتر است از جسم و جان نام شمس الدین چو شمع و جان بنده چون لگن
3 مطربا بهر خدا تو غیر شمس الدین مگو بر تن چون جان او بنواز تن تن تن تنن
4 تا شود این نقش تو رقصان به سوی آسمان تا شود این جان پاکت پرده سوز و گام زن
5 شمس دین و شمس دین و شمس دین می گوی و بس تا ببینی مردگان رقصان شده اندر کفن
6 مطربا گر چه نیی عاشق مشو از ما ملول عشق شمس الدین کند مر جانت را چون یاسمن
7 لالهها دستک زنان و یاسمین رقصان شده سوسنک مستک شده گوید که باشد خود سمن
8 خارها خندان شده بر گل بجسته برتری سنگها باجان شده با لعل گوید ما و من
9 ایها الساقی ادر کأس الحمیا نصفه ان عشقی مثل خمر ان جسمی مثل دن