-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 وقت صبوحی آن شوخ سرکش از در درآمد با تیر و ترکش
2 مُشکش مطرّا، شهدش مصفّا خالش معنبر، ماهش منقّش
3 چون دیده من، لعلش دُرافشان چون خاطر من، زلفش مشوّش
4 تنگم به بر در بگرفت و گفتا کردم وداعت بادا شبت خوش
5 دود سیاهم آمد به سر بر کردم زمانی در پای اوغش
6 من رفتم از خود و او از ترّحم بر چهره ام زد از دیدگان رش
7 برجَستم از جا بوسیدمش پا گفتم که رفتی شاد آیی و کش
8 پیشت بنازم، دردت بچینم کی باز بینم آن روی مهوش؟
9 گفتا: به دوری باید صبوری این دُرد می نوش و آن دَرد می کش
10 شُستم به گریه نعل سمندش چون شد سواره بر پشت ابرش
11 هم دیده خون شد هم جوش زد دل بی او بماندم در آب و آتش
12 جان جلال از سودای زلفش تا چند باشد اندر کشاکش