-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 صبحی بمن آن شاخ گل از خواب نخیزد یا نیمشبی مست ز مهتاب نخیزد
2 از خانه ی زین خاست بقصد دل عاشق زانگونه که آتش بچنان تاب نخیزد
3 از گرمی می بود که آن غمزه برآشفت بی جوشش خونی رگ قصاب نخیزد
4 هر چند کشم باده ز غم پاک نگردم گردیست بدین دل که به صد آب نخیزد
5 پهلو بدم تیغ نه ار بر سر کاری مرد هنر از بستر سنجاب نخیزد
6 خون خوردنم از عشق بگویید بزاهد تا بیخبر از گوشه ی محراب نخیزد
7 این بیخودی و مستی عشقست فغانی اینگونه خرابی ز می ناب نخیزد