- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 چنان بوصل تو میلیست خاطر ما را که دل بصحبت یوسف کشد زلیخا را
2 بیا بیا که بشب چون چراغ درخوردست بروز شمع جمال تو مجلس ما را
3 ترا بصحبت ما هیچ رغبتی باشد اگر بود بنمک احتیاج حلوا را
4 ز خاک درگهت ابرام دور می دارم که آب درنفزاید ز سیل دریا را
5 بوصف حسنت اگر دم نمی زنم شاید که نیست حاجت مشاطه روی زیبا را
6 جفا و ناز بیکبارگی مکن امروز ذخیره کن قدری زین متاع فردا را
7 زلعل خود شکری، من گشاده می گویم، بده وگرنه میان بسته ایم یغما را
8 مرا ز لعل تو یک بوسه آرزو کردن سزد که عرصه فراخست مر تمنا را
9 ز جام عشق تو مستم چنانکه بر رویت بوقت بوسه فراموش می کنم جا را
10 بوصل خویشم دی وعده کرده ای و امروز چنین غزل زرهی بس بود تقاضا را
11 ز بهر تاج وصال تو سیف فرغانی (شب فراق نخواهد دواج دیبا را)