- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 چو باد صبح گذشتم به گرد هر چمنی برای خویش، چو کویت نیافتم وطنی
2 چو دست خصم زلیخا، بریده باد آن دست که بر تنی نتواند درید پیرهنی
3 چو قامت تو نهالی ندیدهام موزون به اتفاق صبا گشتهام به هر چمنی
4 روم به دایره مردم پریشانبخت مگر ز موی تو بر گوش من خورد سخنی