پس دست قدرت از قِبَلِ حق از فیض کاشانی قصیده 18

فیض کاشانی

آثار فیض کاشانی

فیض کاشانی

پس دست قدرت از قِبَلِ حق نهاده شد

1 پس دست قدرت از قِبَلِ حق نهاده شد بر پشت آدم صفی آن میر اصطفا

2 ذرّیتش چو ذرّه ز ظهرش ظهور کرد مجموع ز ابتدا همگی تا به انتها

3 از حق ندا رسید الستُ بربّکم گفتند جملگی ز دل و جان بلی بلی

4 اول محمد و علی و اهلبیت گفت بَدوَش ز مصطفا شد و اولاد مصطفا

5 توحید را چو عهد گرفتن تمام شد میثاق بر نبوّت خاتم شد اقتضا

6 اول کسی که گفت بلی بر نبوتش بد نفس او علیّ ولی خیر اوصیا

7 چون آن تمام شد به ولایت رسید عهد در شأن مرتضی شه دین شاه اولیا

8 اول کسی که گفت بلی اهلبیت بود پس شیعیان او دگر آن جمله در قفا

9 پس از برای سایر سادات اهلبیت بگرفته شد عهود ولایت از ورا

10 ابدان خلق چون به جهان آشکار شد منکر شدند اکثر و بشکست عهدها

11 صد شکر حق که ما نشکستیم عهد خویش گر صد بلا رسد نشکیبیم از بلا

12 هستیم امیدوار ز الطاف کردگار کز علم اهلبیت کند فیض را عطا

13 کامش ز میوه شجر علم من لدن شیرین کند به پیروی آل مصطفی

14 هر جرم و هر خطا که از او سر زد و زند بخشد به قوم پاک زهر جرم و هر خطا

15 از فضل خویش جا دهدش در جوارشان چون در دلش محبت ایشان گرفته جا

عکس نوشته
کامنت
comment