1 تا تو آن خیش ببستی به سر اندر ، پسرا بر دلم گشت فزون از عدد ریشه ش ریش
2 ماهرویا ، به سر خویش ، تو آن خیش مبند نشنیدی که کند ماه تبه جامهٔ خیش ؟
1 به وقت دولت سامانیان و بلعمیان چنین نبود جهان با نهاد و سامان بود
1 دلی را کز هوا جستن چو مرغ اندر هوا یابی به حاصل مرغ وار او را بر آتش گَردنا یابی
1 ما را بدان لب تو نیاز است در جهان طعنه مزن که با دو لب من چرا چَخی