-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 تا نباشد دولتی روی تو چون بیند کسی چشمهٔ حیوان کجا بیرهنمون بیند کسی
2 گو بگیرد بر سرم چون کاسهٔ مجنون شکن گر به دستم بیتو جام لالهگون بیند کسی
3 در گمان افتد که آیا کوهکن چون زنده شد گر چنین آشفتهام در بیستون بیند کسی
4 کی توانم دیدن آن آیینه در دست رقیب دیدهٔ خود را به دست غیر چون بیند کسی
5 دور از آن گل رفتم از پای درخت ارغوان چند خود را در میان خاک و خون بیند کسی
6 دور نبود از جفاهای تو و طعن رقیب گر فغانی را به زنجیر جنون بیند کسی