تا نباشد دولتی روی از بابافغانی شیرازی غزل 543

بابافغانی شیرازی

آثار بابافغانی شیرازی

بابافغانی شیرازی

تا نباشد دولتی روی تو چون بیند کسی

1 تا نباشد دولتی روی تو چون بیند کسی چشمهٔ حیوان کجا بی‌رهنمون بیند کسی

2 گو بگیرد بر سرم چون کاسهٔ مجنون شکن گر به دستم بی‌تو جام لاله‌گون بیند کسی

3 در گمان افتد که آیا کوهکن چون زنده شد گر چنین آشفته‌ام در بیستون بیند کسی

4 کی توانم دیدن آن آیینه در دست رقیب دیدهٔ خود را به دست غیر چون بیند کسی

5 دور از آن گل رفتم از پای درخت ارغوان چند خود را در میان خاک و خون بیند کسی

6 دور نبود از جفاهای تو و طعن رقیب گر فغانی را به زنجیر جنون بیند کسی

عکس نوشته
کامنت
comment