-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 تا بخت بد زهمرهی ما جدا شود خواهم که جاده در ره وصل اژدها شود
2 چشم گشایش از فلکم نیست زانکه بخت در کار نفکند گرهی را که وا شود
3 با خویشتن بخاک، دلا حسرت وصال چندان ببر که توشه راه فنا شود
4 ناسازگاری زمانه بهر کس که رونهد گر بر گل زمین گذرد خار پا شود
5 شد وقت آنکه در چمن از مقدم بهار مانند غنچه شیشه سر بسته وا شود
6 شرط رهست تشنه لبی در طریق عشق گر نقش پای چشمه آب بقا شود
7 نفس دنی که عاشق جا هست، خوشدلست در کشتی شکسته اگر ناخدا شود
8 اشکم باد شعله بالای او کلیم از دیده ام برنگ شرر در هوا شود