-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 تا دل غم او دارد نتوان غم جان خوردن با انده او زشت است اندوه جهان خوردن
2 گر پای سگ کویش بر دیدهٔ ما آید زین مرتبه بر دیده تشویر توان خوردن
3 در عشوهٔ وصل او عمری به کران آرم گرچه ز خرد نبود زهری به گمان خوردن
4 آنجا که سنان باشد با کافر مژگانش خوشتر ز شکر دانم بر سینه سنان خوردن
5 در راه وفای او شد شیفته خاقانی هر روز قفای نو از دست زمان خوردن