از آن رو سرمه دنباله‌دارش از قصاب کاشانی غزل 138

قصاب کاشانی

آثار قصاب کاشانی

قصاب کاشانی

از آن رو سرمه دنباله‌دارش قصد جان دارد

1 از آن رو سرمه دنباله‌دارش قصد جان دارد که چشمش نیم کش پیوسته ناوک در کمان دارد

2 حیا و ناز و خوبی شیوه تمکین و محبوبی به جز جنس وفا هرچیز خواهی در دکان دارد

3 در این محفل به یک شوق‌اند سوزان شمع و پروانه هر آن آتش که آن دارد به جان این بر زبان دارد

4 شود گر خاک جسمم، می‌کند پیدا مرا تیرش به هر صورت که باشم استخوانم را نشان دارد

5 ز ویران گشتن مأوای خویشم یاد می‌آید به هر سروی که می‌بینم تذروی آشیان دارد

6 نه پنداری که آسان است شرح دوستی گفتن حدیث عشق در هر باب چندین داستان دارد

7 گهی سودایی زلفم گهی شیدایی کاکل پریشانی مرا چون بید مجنون در میان دارد

8 در اسطرلاب دل کردم چو سیر عارضش گفتم همین ماه است کز نظاره عالم قران دارد

9 ندارد فرصت نشو و نما یک گل در این گلشن بهار زندگی در آستین گویا خزان دارد

10 ز ناز آن دل‌ربا قصاب عمری شد که در کویش پی کشتن تو را در جرگه قربانیان دارد

عکس نوشته
کامنت
comment