- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 چنان خوب رویی بدان دلربایی دریغت نیاید به هر کس نمایی
2 مرا مصلحت نیست لیکن همان به که در پرده باشی و بیرون نیایی
3 وفا را به عهد تو دشمن گرفتم چو دیدم مرا فتنه تو بیوفایی
4 چنین دور از خویش و بیگانه گشتم که افتاد با تو مرا آشنایی
5 اگر نه امید وصال تو بودی ز دیده برون کردمی روشنایی
6 نیاید تو را هیچ غم بیدل من کسی دید خود عید بیروستایی
7 من و غم ازین پس که دور از رخ تو چه باشد اگر یک شبی پیشم آیی؟