چنان ببریدی آخر رشته‌های آشنایی را از خالد نقشبندی

خالد نقشبندی

خالد نقشبندی

خالد نقشبندی

چنان ببریدی آخر رشته‌های آشنایی را

1 چنان ببریدی آخر رشته‌های آشنایی را که نتوان داد داد شکوه روز جدایی را

2 پس از هم‌خانگی چندان بیابان در میان آمد کبوتر بر نتابد خط شرح بی‌نوایی را

3 کسی کاو باشد از اهل سعادت چون روا دارد به حرف دشمن دین ترک احباب خدایی را

4 چنان دانم که ناگه دامن از وصلت برافشانم که تا بینی جزای این همه بی‌اعتنایی را

5 به شی گفتم مشو زنهار مغرور تلفط‌ها که لطف و قهر یکسان است رند لاابالی را

6 بود بس ناروا در ناز و نعمت ناسپاسی‌ها چه سان هرگز روا دارد خدا این ناروایی را

عکس نوشته
کامنت
comment