پس از سنایی غزنوی حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه 5

سنایی غزنوی

آثار سنایی غزنوی

سنایی غزنوی

پس چو مطلوب نبود اندر جای

1 پس چو مطلوب نبود اندر جای سوی او کی بود سفرت از پای

2 سوی حق شاهراه نفس و نَفَس آینهٔ دل زدودن آمد و بس

3 آینهٔ دل ز زنگ کفر و نفاق نشود روشن از خلاف و شقاق

4 صیقل آینه یقین شماست چیست محض صفاء دین شماست

5 پیش آن کش به دل شکی نبود صورت و آینه یکی نبود

6 گرچه در آینه به شکل بوی آنکه در آینه بود نه توی

7 دگری تو چو آینه دگرست آینه از صورت تو بی‌خبرست

8 آینهٔ صورت از صفت دور است کان پذیرای صورت از نور است

9 نور خود زآفتاب نبریده‌ست عیب در آینه است و در دیده‌ست

10 هرکه اندر حجاب جاویدست مثل او چو بوم و خورشیدست

11 گر ز خورشید بوم بی‌نیروست از پی ضعف خود نه از پی اوست

12 نور خورشید در جهان فاشست آفت از ضعف چشم خفاشست

13 تو نبینی جز از خیال و حواس چون نه‌ای خط و سطح و نقطه‌شناس

14 تو در این راه معرفت غلطی سال و مه مانده در حدیث بطی

15 گوید آنکس درین مقام فضول که تجلی نداند او ز حلول

16 گرت باید که بر دهد دیدار آینه کژ مدار و روشن‌دار

17 کافتابی که نیست نور دریغ آبگینت نماید اندر میغ

18 یوسفی از فرشته نیکوتر دیو رویی نماید از خنجر

19 حق ز باطل معاینه نکند خنجرت کار آینه نکند

20 صورت خود در آینهٔ دل خویش به توان دید از آن که در گِل خویش

21 بگسل آن سلسله که پیوستی که ز گِل دور چون شدی رستی

22 زانکه گِل مُظلمست و دل روشن گِل تو گلخن است و دل گلشن

23 هرچه روی دلت مصفاتر زو تجلی ترا مهیاتر

24 نه چو زامت فزونش بود اخلاص گشت بوبکر در تجلّی خاص

عکس نوشته
کامنت
comment