کند در دل نشیمن آن از بابافغانی شیرازی غزل 447

بابافغانی شیرازی

آثار بابافغانی شیرازی

بابافغانی شیرازی

کند در دل نشیمن آن پری در دیده منزل هم

1 کند در دل نشیمن آن پری در دیده منزل هم که خالی نیست از نقش خیالش دیده و دل هم

2 چنان می‌سوزدم شوق جمال جلوهٔ ساقی که بر من زار می‌گیرید صراحی، شمع محفل هم

3 نه دشوارست بر آتش زدن خود را چو پروانه اگر شمع رخت در جلوه آید در مقابل هم

4 به یاد قد و رخسار و خط سبزت عجب نبود که سرو و لاله از خاکم برآید، سبزه و گل هم

5 شهید عشق را چون بر سر آید سایهٔ تیغت تن فرسوده یابد آب حیوان، جان بسمل هم

6 به آه و ناله چون سر در پی محمل نهد مجنون جرس را دل به درد آید کند فریاد محمل هم

7 تو بدروزی فغانی قول مطرب را نیی لایق طرب را طالع مسعود باید بخت مقبل هم

عکس نوشته
کامنت
comment