خواب اگر پی به سرگریه از اسیر شهرستانی غزل 509

اسیر شهرستانی

آثار اسیر شهرستانی

اسیر شهرستانی

خواب اگر پی به سرگریه شبگیر آرد

1 خواب اگر پی به سرگریه شبگیر آرد صبح را بهر شفاعت به چه تدبیر آرد

2 سبزه شد دود چراغ دل و بیداد هنوز بر سرخاک منش دست به شمشیر آرد

3 چون سراسیمه نباشم که به هر گردش چشم صیدی از سایه مژگان به سر تیر آرد

4 سیرگاهش لب جوی است و گلش سایه ابر جز جنون آب و هوا را که به زنجیر آرد

5 گر کند نشتر فصاد خیال مژه ات خون افسرده برون از رگ تصویر آرد

6 مشربم بین که به بزم عسس توبه اسیر می خورم خون قدحی ساقی اگر دیر آرد

عکس نوشته
کامنت
comment