برده دل از من پری‌رویی نمی‌گویم از قصاب کاشانی غزل 42

قصاب کاشانی

آثار قصاب کاشانی

قصاب کاشانی

برده دل از من پری‌رویی نمی‌گویم که کیست

1 برده دل از من پری‌رویی نمی‌گویم که کیست شوخ چشمی طفل بدخویی نمی‌گویم که کیست

2 داده از زهر آب، بی رحمی، فرنگی زاده‌ای بهر قتلم تیغ ابرویی نمی‌گویم که کیست

3 همچو خال گوشه چشمش دلم افتاده است در قفای طرفه آهویی نمی گویم که کیست

4 تا به صبح امشب دماغم را پریشان کرده بود عطر زلف عنبرین بویی نمی‌گویم که کیست

5 دارد آن سبز ملیح کافر بیدادگر کنج لعلش خال هندویی نمی‌گویم که کیست

6 عاقبت قصاب قربان خواهدت کردن کسی عید قربان در سر کویی نمی‌گویم که کیست

عکس نوشته
کامنت
comment