🌟 نیت کن و فال حافظ بگیر 🌟
سنایی غزنوی

سنایی غزنوی

سنایی غزنوی
سنایی غزنوی

ای برده عقل ما اجل ناگهان از سنایی غزنوی قصیده 162

قصیده 162 ام از 1794 قصاید

ای برده عقل ما اجل ناگهان تو

🌙 حالت شب
شماره بیت
اندازه متن
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
  • 6
  • 7
  • 8
  • 9
  • 10
  • 11
  • 12
  • 13
  • 14
  • 15
  • 16
  • 17
  • 18
  • 19
  • 20
  • 21
  • 22
  • 23
  • 24
  • 25
  • 26

1 ای برده عقل ما اجل ناگهان تو وی در نقاب غیب نهان گشته جان تو

2 ای شاخ نو شکفته ناگه ز چشم بد تابوت شوم روی شده بوستان تو

3 محروم گشته از گهر عقل جان تو معزول مانده از سخن خوش زبان تو

4 جان تو پاسبان بقای تو بوده باز با دزد عمر گشته قرین پاسبان تو

5 هنگام مرگ بهر جوانی و نازکیت خون می‌گریست بر تو همی جانستان تو

6 ای آفتاب جان من از لطف و روشنی خر پشتهٔ گلین ز چه شد سایبان تو

7 گر آب یابدی تنت از آب چشم من شاخ فراق رویدی از استخوان تو

8 ای تاج تا قرین زمین گشته‌ای چو گنج چون تاج خم گرفت قد دوستان تو

9 تاج ملوک را سر تختست جایگاه در زیر خاک تیره چرا شد مکان تو

10 ای وا دریغ از آن دل بسیار مهر تو ای وا دریغ از آب لب شکرفشان تو

11 بردار سر ز بالش خاک از برای آنک دلها سبک شدست ز خواب گران تو

12 یک ره به عذر لعل شکرپاش برگشای کاینک رهی به آشتی آمد به خوان تو

13 نی نی چه جای عذر و عتابست و آشتی رفتی چنانکه باز نیابم نشان تو

14 شد تیره همچو موی تو روی چو ماه تو شد چفته همچو زلف تو سرو روان تو

15 تابوت را که هیچ کسی تاجور ندید آخر بیافت این شرف اندر زمان تو

16 مرگ آخر آن طویلهٔ گوهر فرو گسست کز وی ستاره دید همی آسمان تو

17 خاک آخر آن دو دانهٔ یاقوت نیست کرد کز تاب او پدید همی شد نشان تو

18 یارب چه آتشیست فراقت که تا ابد دودی کبود سر زند از دودمان تو

19 ای کاج دانمی که در آنجای غمکشان تو پیش ریخت خواهی یا پرنیان تو

20 باری بدانمی که پر از خاک گور شد آن شکرین چو غالیه دانی دهان تو

21 باری بدانمی که چگونست زیر خاک آن تیغ آب دادهٔ بسیار دان تو

22 باری بدانمی که بگو از چسان بریخت آن زلف تاب دادهٔ عنبرفشان تو

23 دانم که لاله وار چو خون گشت و بترکید آن در میان نرگس و گل دیدگان تو

24 گنج وفا و خدمت تو بود ذات من تاج عطا و طلعت من بود جان تو

25 تاجی به زیر خاک ندیدم جز آن خویش گنجی میان آب ندیدم جز آن تو

26 بودی وفا میان من و تو مقیم پار اکنون عطا میان خدا و میان تو

سنایی غزنوی از شاعران بزرگ قرن 5 هجری می باشد و سبک شعری ایشان خراسانی است.
ادامه توضیحات شاعر
اثر ای برده عقل ما اجل ناگهان تو قصیده 162 ام از 1794 قصاید در دیوان اشعار سنایی غزنوی می باشد
شعر قالب : قصیده سبک : خراسانی
عکس نوشته
کامنت

سوالات متداول درباره شعر ای برده عقل ما اجل ناگهان تو

شاعر شعر ای برده عقل ما اجل ناگهان تو چه کسی است ؟

شاعر شعر ای برده عقل ما اجل ناگهان تو سنایی غزنوی می باشد.

شعر ای برده عقل ما اجل ناگهان تو در چه دوره‌ای سروده شده است؟

این شعر در قرن 5 سروده شده است.

قالب شعر ای برده عقل ما اجل ناگهان تو چیست ؟

قالب شعر ای برده عقل ما اجل ناگهان تو قصیده است

سبک شعر ای برده عقل ما اجل ناگهان تو چیست ؟

سبک شعر ای برده عقل ما اجل ناگهان تو سبک خراسانی است

مضمون اصلی شعر ای برده عقل ما اجل ناگهان تو چیست؟

این شعر در دسته‌بندی شعر شاد, شعر فارسی, شعر کوتاه, طبیعت, عارفانه, عاشقانه, غمگین, مرگ, می‌نوشی قرار دارد و مضمون اصلی آن شعر شاد, شعر فارسی, شعر کوتاه, طبیعت, عارفانه, عاشقانه, غمگین, مرگ, می‌نوشی است.
سنایی غزنوی

ای برده عقل ما اجل ناگهان از سنایی غزنوی قصیده 162

قصیده 162 ام از 1794 قصاید
بنر