در خانه نشسته از جلال الدین محمد مولوی غزل 642

جلال الدین محمد مولوی

آثار جلال الدین محمد مولوی

جلال الدین محمد مولوی

در خانه نشسته بت عیار که دارد

1 در خانه نشسته بت عیار که دارد معشوقِ قمرروی شکربار که دارد

2 بی زحمت دیده، رخ خورشید که بیند بی پرده، عیان، طاقت دیدار که دارد

3 گفتی به خرابات، دگر کار ندارم خود کار تو داری‌و دگر کار که دارد

4 رندان صبوحی همه مخمور خمارند ای زهره کلید در خمّار که دارد

5 ما طوطی غیبیم، شکرخواره و عاشق آن کان شکرهای به قنطار که دارد

6 یک غمزه دیدار، بِه از دامن دینار دیدار چو باشد غم دینار که دارد

7 جان‌ها چو از آن شیر، ره صید بدیدند اکنون چو سگان میل به مُردار که دارد

8 چون عین عیانست ز اقرار که لافد اقرار چو کاسد شود انکار که دارد

9 ای در رخ تو زلزله‌ی روز قیامت در جنت حُسن تو غم نار که دارد

10 با غمزه‌ی غمّازه‌ی آن یار وفادار اندیشه‌ی این عالم غدّار که دارد

11 گفتی که ز احوال عزیزان خبری ده با مخبَر خوبت سر اخبار که دارد

12 ای مطرب خوش لهجه شیرین دم عارف یاری ده و برگو که چنین یار که دارد

13 بازار بتان از تو خرابست و کسادست بازار چه باشد دل بازار که دارد

14 امروز ز سودای تو کس را سرِ سر نیست دستار که دارد سر دستار که دارد

15 شمس الحق تبریز چو نقد آمد و پیدا از پار که گوید غم پیرار که دارد

عکس نوشته
کامنت
comment