-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 پیش بنشین ساغری بستان و طبع آزاد کن وین پرستاران معنی را، به گفتی شاد کن
2 تخته تعلیم گردون بین و نقش در همش خنده چون شاگرد زیرک طبع بر استاد کن
3 این رقم زشتست طرح تازه ای بر صفحه کش وین بنا سستست قصر قایمی بنیاد کن
4 ابر ساقی از هوای سرو بر بستان گریست عندلیبا گل گریبان می درد فریاد کن
5 عاقبت چون جای ما خاکست کار آب به گل کز آتش می گدازد تکیه گو بر باد کن
6 در نمازم دل ز مخموری به صد جا می رود قبله گم شد محتسب میخانه را آباد کن
7 چشم مستت شب به معبدها خرابی می کند پارسایان را به می خوردن مبارکباد کن
8 گر نویسم شکوه می ترسم که نشناسی مرا آن که از حالش نکردی یاد هرگز، یاد کن
9 شکر این دولت که دوران بر مراد حسن تست باده در جام «نظیری » تا خط بغداد کن