بنشین و از میان کمر از بابافغانی شیرازی غزل 553

بابافغانی شیرازی

آثار بابافغانی شیرازی

بابافغانی شیرازی

بنشین و از میان کمر فتنه را گشای

1 بنشین و از میان کمر فتنه را گشای تا جان تشنه را دهم آبی قبا گشای

2 در انتظار یک نگهم جان بلب رسید چشمی بروزگار من مبتلا گشای

3 از حد گذشت روشنی مجلس رقیب یک ره در خرابه این بینوا گشای

4 داری هوای صحبت بیگانه همچنان چون گویمت که در برخ آشنا گشای

5 ای ترک مست بوی خوشت عالمی گرفت بند قبا که گفت که پیش صبا گشای

6 نگشود هرگزم گرهی دل به خنده یی آه ار بماند این گره بسته ناگشای

7 راه نظر ببند فغانی به آن غزال یا چشم خیره در ره تیر بلا گشای

عکس نوشته
کامنت
comment