از صبح روزگار گشاد از نظیری نیشابوری غزل 493

نظیری نیشابوری

آثار نظیری نیشابوری

نظیری نیشابوری

از صبح روزگار گشاد جبین مجو

1 از صبح روزگار گشاد جبین مجو روی شکفته از دل اندوهگین مجو

2 چشم ثبات مهر ندیدم بر آسمان جنسی که بر فلک نبود از زمین مجو

3 قاصد پیام یار ز ما آورد به ما اینجا نشان مقدم روح الامین مجو

4 آنجا که زلف و چهره نمودند جادویی گر مریم است معجزش از آستین مجو

5 تمثال خوبی دو جهانت نموده اند نقشی که در تو نیست ز روم و ز چین مجو

6 در زلف و رخ نظاره کن و خال لب نگر راه گمان مپوی و مقام یقین مجو

7 عشاق او ز نور و ز ظلمت گذشته اند در کشوری که عشق بود کفر و دین مجو

8 تلخ از لبش چو نحل عسل جوش می زند گر نیش بایدت نخوری انگبین مجو

9 با نیک و بد بساز «نظیری » ز روزگار گر باغبان گیا دهدت یاسمین مجو

عکس نوشته
کامنت
comment