-
لایک
-
ذخیره
- سوالات متداول
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 سیمرغ و کیمیا و مقام قلندری وصف قلندرست و قلندر از او بری
2 گویی قلندرم من و این دل پذیر نیست زیرا که آفریده نباشد قلندری
3 دام و دم قلندر بیچون بود مقیم خالیست از کفایت و معنی داوری
4 از خود به خود چه جویی چون سر به سر تویی چون آب در سبویی کلی ز کل پری
5 از خود به خود سفر کن در راه عاشقی وین قصه مختصر کن ای دوست یک سری
6 نی بیم و نی امید نه طاعت نه معصیت نی بنده نی خدای نه وصف مجاوری
7 عجزست و قدرتست و خدایی و بندگی بیرون ز جمله آمد این ره چو بنگری
8 راه قلندری ز خدایی برون بود در بندگی نیاید و نه در پیمبری
9 زینهار تا نلافد هر عاشق از گزاف کس را نشد مسلم این راه و ره بری