دوش چون شاهد از سنایی غزنوی طریق التحقیق 15

سنایی غزنوی

آثار سنایی غزنوی

سنایی غزنوی

دوش چون شاهد جهان افروز

1 دوش چون شاهد جهان افروز زلف شب برگرفت از رخ روز

2 من چو عنقا نهفته روی از خلق شسته حرف پا زتختهٔ زرق

3 گاهی اندر فنا بقا جستم درد را زان جهت دوا جستم

4 کاه سر بر در عدم زده‌ام در ره نیستی قدم زده‌ام

5 به وثاقم درآمد از ناگاه خضر پیغمبر آن ولی الله

6 گفت ای عندلیب گلشن کن‌ طوطی خوش نوای نغز سخن

7 تا کی این عاجزی و حیرانی اندرین تنگنای ظلمانی

8 چونکه بر تافتی زدعوی روی خیز و آب حیات معنی جوی

9 تا زین ظلمتت نجات بود در جهان بقا حیا ت بود

10 در مضیق جهان توقف چیست‌؟ این همه غصه و تاسف چیست‌؟

11 نه چو یعقوب‌گم شدت فرزند که بریدی زخرمی پیوند

12 گفت خضرم ز راه غمخواری کای فرو مانده در گرفتاری‌

13 بیت احزان چه جای توست بگو مصر عشق از برای توست بجو

14 خیز و بیرون خرام ازین مسکن رخت خود پن وطن برون افکن

15 کاندرین خطه خراب آباد نشود خود دل خراب آباد

عکس نوشته
کامنت
comment