-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 دوش آن زمان که چشمهٔ زراب آسمان سیمابوار زین سوی چاه زمین گریخت
2 مه را گرفته دیدم گفتم ز تیغ میر جرم فلک پس سپر آهنین گریخت
3 لرزان ستارگان ز حسام حسام دین چون سگ گزیدهای که ز ماء معین گریخت
4 سیمرغ دولت از فزع دیو گوهران در گوهر حسام سلیمان نگین گریخت
5 حرزی است کز قلادهٔ اهریمن خبیث بگسست و در حمایل روح المین گریخت
6 ترسان عروس ملک چو دخت فراسیاب در ظل پهلوان تهمتن مکین گریخت
7 طفلی است ماهروی که از مار حمیری در ماه رایت پسر آبتین گریخت
8 شمشیر دین نگر که ز شمشیری اهرمن همچون سروش مرگ ز صور پسین گریخت
9 خاقانی از تحکم شمشیر حادثات اندر پناه همت شمشیر دین گریخت
10 پندار موری از فزع نیش سگ مگش اندر مشبک مگس انگبین گریخت
11 یا عنکبوت غار ز آسیب پای پیل اندر حریم کعبهٔ پیل آفرین گریخت
12 چون رنجه شد بپرسش من رنج شد ز تن گفتی که جم درآمد و دیو لعین گریخت
13 از من گریخت حادثه ز اقبال او چنانک علت ز باد عیسی گردون نشین گریخت