دوش آه من سر راهش از بابافغانی شیرازی غزل 135

بابافغانی شیرازی

آثار بابافغانی شیرازی

بابافغانی شیرازی

دوش آه من سر راهش برسم داد بست

1 دوش آه من سر راهش برسم داد بست باز کرد آن حلقه ی زلف و در بیداد بست

2 خواستم از کاو کاو غمزه اش فریاد کرد همچو طوطی شکرم داد وره فریاد بست

3 باد می آرد ز زلفش هر نفس بوی وفا نیک می آرد ولی نتوان گره بر باد بست

4 عشق سرها در رهم افگند تا دل برکنم چون خورم آبی که این سرچشمه از بنیاد بست

5 این همان کوه بلا خیزست کاواز سگش پرده ی مجنون درید و گردن فرهاد بست

6 بگذرم چون باد در گلزار تا سویش روم گرچه راهم با هزاران خنجر پولاد بست

7 یادم از خفتان روز جنگ آن شهزاده داد چون صبا بند قبای سوسن آزاد بست

8 در دل تنگم چو جوهر در نهاد آینه نقش روی او هزاران صورت نوشاد بست

9 زین سرابستان فغانی چون گل وصلی نیافت رفت و سنگ ناامیدی بر دل ناشاد بست

عکس نوشته
کامنت
comment