1 گه در غزلم سخن کشد جانب راز گاهی بقصیده میشود دور و دراز
2 نازم برباعی سخن کوته کن تا باز شود بحرف لب بندد باز
اولین نفری باشید که نظر میدهید
این شعر چه حسی در تو زنده کرد؟ برداشتت رو بنویس، تعبیرت رو بگو، یا پرسشی که در ذهنت اومده رو مطرح کن.
1 یک نظر مستانه کردی عاقبت عقل را دیوانه کردی عاقبت
2 با غم خود آشنای کردی مرا از خودم بیگانه کردی عاقبت
1 چراغ کلبه عاشق خیال دلدار است سری که عشق درونیست خانه تار است
2 هزار خرمن شادی به نیم جو نخرد بجان دلی که غم عشق را خریدار است
1 در وصل تو میزنند احباب تاب هجران نماندشان بشتاب
2 بی تو جان تا بکی تواند زیست دل بیچاره چند آرد تاب
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به